امام زمان (عج)
بیا که بی تو . . .
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی ؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح ،
به سلام تو از جا برمی خیزد.
بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.
بیا که بی تو ، قنوت شاخه ها ، اجابتی چون غروب تلخ خزان ندارد.
بی تو کدام دست مهر ، سرشک غم از دیدگان یتیمان برمی گیرد؟
کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟
ای آب_آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار ، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند.
قامتی به استواری کوه ، دلی به بی کرانگی دریا ، طراوتی به لطافت سبزینه ها ، سینه ای به فراخی آسمان ها
و صمیمیتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.
این همه را که اندکی بیش نیست ، از دلشکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار ، که ظهور تو اجابت دعای ماست.
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِکَ الفَرَج