شــهــدا مـبـدا و مـنـشـا حـیـاتـنـد زمـیـنـی بـودنـد امـا زمـیـنـگـیـر نـیـسـتـنـد.
شــهــدا مـبـدا و مـنـشـا حـیـاتـنـد زمـیـنـی بـودنـد امـا زمـیـنـگـیـر نـیـسـتـنـد.
شــهــدا مـبـدا و مـنـشـا حـیـاتـنـد زمـیـنـی بـودنـد امـا زمـیـنـگـیـر نـیـسـتـنـد.
راه ظهورت را بستم …..قبول
اما خدا را چه دیدی شاید
قرار است حر تو باشم.
? ? ? ? ?
بیا که بی تو . . .
بیا که بی تو نه سحر را طاقتی است و نه صبح را صداقتی ؛ که سحر به شبنم لطف تو بیدار می شود و صبح ،
به سلام تو از جا برمی خیزد.
بیا که بی تو آینه ها، زنگار غربت گرفته اند.
هیچ کس حریم اطلسی ها را پاس نمی دارد و بر داغ لاله ها در هم نمی گذارد.
بیا که بی تو ، قنوت شاخه ها ، اجابتی چون غروب تلخ خزان ندارد.
بی تو کدام دست مهر ، سرشک غم از دیدگان یتیمان برمی گیرد؟
کجاست آغوش مهربانی که دل های زخمی را به ضیافت ابریشمی بخواند؟
ای آب_آب! رودخانه ها عطش دیدار تو را دارند و در بستر انتظار ، به سوی دریای ظهور تو شتابان اند.
قامتی به استواری کوه ، دلی به بی کرانگی دریا ، طراوتی به لطافت سبزینه ها ، سینه ای به فراخی آسمان ها
و صمیمیتی به گرمی خورشید می خواهد تا بشود تو را خواند و کاروان دل ها را به منزلگاه امید کشاند.
این همه را که اندکی بیش نیست ، از دلشکسته ترین منتظران تاریخ دریغ مدار ، که ظهور تو اجابت دعای ماست.
اَللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِکَ الفَرَج
هم دلت پاک باشد هم کارت درست باشد.
السلام علیک یا عقیلة بنی هاشم
یـــا زیــنــب
خواهــر اینگونه کجا دهر به خاطر دارد
به رهـــش بهر برادر دو پســـر بسپارد
جسمشــان چونکه برادر به حرم می آرد
مــادر از خیمه ی خود پـای برون نگذارد
دیدم ار دیده ی او چهره ی خواهـر بیند
شبـنم شــرم به گــلبرگ رخــش بنشیند